1st New World, Dhaka 15538087991 [email protected]

پاره پاره کننده کاه

پاره پاره کننده کاه

کاه پاره - معنی در دیکشنری آبادیس

لغت نامه دهخدا کاهپاره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) پاره کاه. قطعه ای از ساقه خشک و درهم شکسته گندم و تکه کاه : کهربا را بگوی تا نبرد چه کند کاهپاره مسکین. سعدی. فرهنگ فارسی پیشنهاد کاربران پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید + عکس و لینک بپرس سوالت رو اینجا بپرس همه سوال ها

معنی پاره پاره کردن - فرهنگ فارسی معین

1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . معنی پاره پاره کردن - فرهنگ فارسی معین

معنی پاره پاره کردن - فرهنگ فارسی هوشیار

‎ - 1 بسيار جاي از هم دريده کردن از همه جا دريدن پارچه پارچه کردن قطعه قطعه کردن لخت لخت کردن لت لت کردن تقطيع. ‎ - 2 بقطعات جدا

معنی پاره پاره - فرهنگ فارسی هوشیار

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

معنی پاره - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

پاره پاره کردن 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . آتش پاره

پاره - Wiktionary, the free dictionary

2023年8月27日  پاره • (pare) piece, part, morsel Synonyms: پارچه ‎ (parça), لوقمه ‎ (lokma), دیلیم ‎ (dilim), قسم ‎ (kısm, kısım) cannon shot; Noun [edit] پاره • (para) coin, money. para; Derived

معنی پاره پاره لغت‌نامه دهخدا واژه ...

لغت‌نامه دهخدا. پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق .

پاره پاره کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

) ۱ - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . ۲ - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن . مترادف ها rag (فعل)

جست‌وجوی پاره کننده واژه‌یاب

جست‌وجوی «پاره کننده» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.